The words of a gay son

چ قدر بده که حس کنی که دیگه حس نداری ....

The words of a gay son...

حالم خیلی بده....خسته م از دویدن برا رسیدن به قدرت. ...از دویدن و نرسیدن ....از تلاش و مردودیت ...از نرسیدن خسته م...تنهام بیشتر از اون چیزی که تو مخیله ت میگنجه .... کاش که بمیرم...چ قدر خوبه که شب بخوابی و صبحش دیگه بیدار نشی .... The words of a gay son...

هیچی نباید غمگین تر و حزن آلودتر از این باشه که هیچ دوستی نداشته باشی.فک کنی کسی بهت اهمیت میده ولی درواقع هیچکس نیست که بهت اهمیت بده .فک می کنی که بالاخره یه آدم فوق العاده مهم.و تاثیرگذار میشی ولی درواقع هیچ.خبری از اثر نیست . تو هیچ اهمیت و ارزشی نداری  .فک می کردی فوق العاده خاص و باهوشی ولی وقتی فهمیدی آی کیوت ۱۲۵ هستش و یکی از پایین ترینا توی مدرسه س فهمیدی که نه اینجوریا هم نیست :(من زیاد خاص و نابغه ؛در واقع من اصلا خاص و نابغه نیستم .) فک می کردی که قلمت توی ایران اوله ولی حتی نتونستی یه رتبه ی خوارزمی اول توی استان یا منطقه کسب کنی . فک می کردی که اوکی با تلاش میشه قله رو فتح کرد حتی اگه آی کیوت پایین باشه. .خودتو کشتی و از همه تفریحات نوجوونیت زدی و صبح تا شب درس خوندی حتی بعضی اوقات شبا هم بیدار می موندی.فقط به امید اینکه تیزهوشان قبول بشی ولی تهش ... هیچی رفیق .هیچی .تو هیچی نشدی ... هیچی . فک می کردی که اوکی درسته که هیچی نشدم ولی می تونم توی ورزش پیشرفت کنم .با شوق و ذوق رفتی بسکتبالیست شدی ولی حقیقت اینه که جز ضعیفای تیم بودی .بعدش بسکتبالتم ول کردی . هه ... بذار بهت ب The words of a gay son...ادامه مطلب

داشتم آرشیومو می خوندم ...جالبه ...اعتراف می کنم که خیلی عوض شدم . میخوام از دنیای مجازی فاصله بگیرم ...میخوام حقیقتا زندگی کنم ...میخوام بفهمم که چی می خوام ...بفهمم که چرا زنده م ...بفهمم که دقیقا برای چی دارم می جنگم . می خوام پیشرفت کنم ..بهتر باشم ...میخوام همچنان نامعقول بمانم ...میخوام اون طوری که دلم میخواد زندگی کنم . دیگه نوشتن برام سخت شده ...می فهمی چی میگم که ؟؟...به عبارتی نوشتنم نمیاد. جالبه اخیرا به زبان پارسی نمی تونم متنای زیبا بنویسم . بلکه به زبان فرانسوی می تونم انجامش بدم :)...خوشحالم که رشته م روم تاثیر گذاشته :)...سعیم بر اینه که به زبان آلمانی هم مسلط بشم ... و روی زبان انگلیسیمم کار کنم ...چون انگلیسی من در حد متوسطه ... و فکر می کنم که احتیاج بیشتر به این زبان دارم !...زبان لذت بخشه ...مخصوصا وقتی موزیکای لارا فابیانو به زبان فرانسوی گوش میدی و متوجه میشی اون چی داره میگه و لذت می بری چون می فهمی ... خیلی وقت بود پست نذاشته بودم اینجا ..حالم خیلی بهتره از قبلنا ...البته این وب که آرشیو ۹۲ به بعدش پاک شده ولی به هرحال همون چیزایی هم که مونده بود رو خوندم و متو The words of a gay son...ادامه مطلب

من خسته م... سعی می کنم به احساساتم فکر کنم ... به اینکه من خسته م یا نه ؟؟ : آره خسته م...زیرِ چشام گود افتاده عمیق تر از همیشه ... و خسته م ... خیلی خسته ...و فرار می کنم از کارایی که باید انجام بدم ...زندگیِ روتین. سعی می کنم به خودم فکر کنم ولی مغزمو در طول روز انقدر خسته کردم که دیگه نمیشه فکر کرد . سعی می کنم فکر نکنم .... سعی می کنم محکم باشم ...سعی می کنم ننویسم ... نوشته هامو پاره می کنم ...از خودم فرار می کنم ...سعی می کنم بفهمم چه مرگمه ...سعی می کنم درک کنم که چمه ... به پوچیِ روتینِ زندگی فکر می کنم و اگه یکم بیشتر فکر کنم اشکام درمیان ...و اگه کمی بیشتر فکر کنم اون وخ قرمز میشم ...اما نه ... واسه همینه که میگم نباید فکر کنم درباره ش :( سعی می کنم یه حسِ ناراحتی از خودم بروز بدم ... یه حسِ شادی ... سعی میکنم از خودم فرار کنم شاید ... ولی هیچ حسی بروز پیدا نمی کنه ...حس می کنم یه طغیانی چیزی اون زیر پنهان شده که به زودی میخواد خودشو نشون بده ... اما سعی می کنم اعتنا نکنم... خودمو اذیت می کنم ... وقتی که میرم تویِ حموم با تیغ محکم رویِ دستم فشار میدم ولی هیچ وخ خودمو زخمی نم The words of a gay son...ادامه مطلب

گِی بودن جُرم نیست ...

The words of a gay son...

وقتی که تو از توهم حرف میزنی من به حرفات گوش میدم ... سعی می کنم به این فکر کنم که نیوتن چی کار کرد ...سعی می کنم به اختلالِ دوقطبیش فکر کنم ...سعی می کنم بفهمم که آیا من اختلالِ دوقطبی دارم یا فقط تغییراتِ هورمونیه؟... سعی می کنم و سعی می کنم و سعی می کنم ... وقتی که تو از توهم حرف میزنی ...وقتی که میگی من داخلِ یه شبیه ساز کامپیوتری هستم ... وقتی که میگی من توهمم ...وقتی که میگی دو خود از من وجود داره و اون خودِ دیگه تویِ یه دنیایِ دیگه س در حالی که اون خودِ دیگه ، من نیست ... من گوش میدم ... سعی می کنم ذهنمو خالی کنم و به حرفایِ تو فکر کنم ...  وقتی که تو داری از توهم حرف میزنی ... وقتی که تو داری از دروغ بودنِ وجودِ من و دُنیا میگی ... وقتی که من میخوابم و خواب می بینم که از بلندی پرت شدم یا تویِ هوا شناورم ...وقتی که بیدارم و حس می کنم تویِ هوا شناورم و حسِ شادی در مرز خواب و بیداری بهم دست میده ...وقتی که بچه بودم و یه کابوسِ طوطی وار همه ش تویِ خوابام تکرار میشد و من هِی می ترسیدم و از رختخواب بلند می شدم و فقط میرفتم دستشویی و تویِ آینه به خودم و چشام زل می زدم در حالی که در به The words of a gay son...ادامه مطلب